Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


من اینجا خودمم

من اینجا خودمم

سلام به خاطر درخواست های شما عزیزان و اینکه من کمتر وقت میکنم از طریق نت جوابتونو در مورد ثبت اختراع و موضوعات مرتب بدم شماره تلفنم رو میذارم اگه در مورد ثبت اختراع سوالی داشتید میتونید همه روزه از ساعت 18 به بعد  تماس بگیرید

09386537748

+نوشته شده در سه شنبه 2 اسفند 1398برچسب:راهنمایی در ثبت اختراع,مشاوره ثبت اختراع ,یک اختراع را چگونه ثبت کنیم,ساعت13:59توسط علی امیری | |

صنایع بسته بندی مرکزی افتخار دارد تمامی خدمات فنی دستگاه

 

های تسمه کشی اعم از

تسمه کشی پرتابل و نیمه اتوماتیک و تمام اتوماتیک و فول اتوماتیک

 

شما را در اسرع

وقت و با کمترین زمان ممکن انجام دهد

 

جهت هر گونه سوال با شماره  09103340567 تماس بگیرید   و یا

 

به

سایت http://cptools.ir/ جهت مشاهده ویدیو ها و مطالب اموزشی

 

بیشتر مراجعه

کنید

 

صنایع بسته بندی مرکزی کیک کنید

سلام من هستم و زنده

 

7/4/98

+نوشته شده در جمعه 7 تير 1398برچسب:,ساعت3:11توسط علی امیری | |

کوبانی آزاد شد

 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 بهمن 1393برچسب:,ساعت10:1توسط علی امیری | |

کوبانی

گریه

 

گریه

 

گریه

 

گریه

 

گریه

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 29 مهر 1393برچسب:,ساعت20:45توسط علی امیری | |

در زندگی دردهایی هست که هیچ مُسَکنی به انها اثر نمیکند چرا که این درد ها هرچند در وجود آدم گسترده شده اند اما ریشه آنها از محیطی است که ما در ان زندگی میکنیم و از اجتماع به وجود ما رخنه کرده اند و حالا مثل یک درخت پیر و تنومنددر وجود ما رشد کرده و تمام وجو ما را در بر گرفته اند.

همه ما از این درد ها رنج میبریم اما هیچ کدام هیچ تلاشی در راستای برطرف کردن آنها نمیکنیم وهمیشه منتظر یک ناجی از دور دست های نامعلوم هستیم که بیاید و تمام این دردهارا با شمشیر تارو مار کند اما واقعیت این است که آن شوالیه سفید پوش هیچ وقت به این سرزمین پا نمیگذارد واین دردها هم دم همیشگی ما هستند تا زمانی که نرم ،نرم و آهسته،آهسته در کلبه ای خرابه ،خسته و تنها جان به پوچی زمان بسپاریم و آخرین کور سو های امید در چشم های کم بینای ما به نابودی کشیده شوند.

شوالیه،ناجی،همه و همه توهمی خام و بچه گانه،ساخته ی ذهن بزرگ سالان و کهن سالانی است که دیگر توان قیام علیه ذهن پریشان و احمق خود را ندارند و تمام تلاششان به فرا فکنی و ساختن شوالیه سفید پوش رویایی می انجامد،اما باید اقرار کرد که هیچ کس غیر از خود ما درد ما را نمیفهمد و نمیداند؛هیچ کس جز ما نمیتواند درد ما را چاره کند،هیچ کس.

گفتن این دردها هیچ وقت آنها را از بین نمیبرد فقط تحمل انها را کمی راحت تر میکند،زمانی که تصمیم بر آن شد که خاطره ای و یا شرح حالی از ما نگاشته شود در قدم اول مخالفت کردم چرا که فکر میکردم گفتن این خاطرات جز زنده کردن و پراکندن درد های نهفته در آن هیچ چیزی به همراه ندارد اما پس از کمی تفکر،موافقت کردم،به این امید آن که شوالیه خواب آلود درون ما بیدار شود وزنگ هشداری باشد برای آنها که خوابیده اند و یاد آوری باشد برای آنهایی که خود را به خواب زنده اند.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به امید روزی که همه ما توان جار زدن دردهایمان را از زبان خود پیدا کنیم و روزی که ارتشی از شوالیه های سفید پوش و سلحشور ، لشکر به لشکرو صف به صف علیه قلعه ترس و تنهایی ما صف آرایی کنند.

 

زمستان91(اراک)

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:نوشته شخصی مهندس علی امیری,داستان و داستان کوتاه ,ساعت21:12توسط علی امیری | |

ما نفهمیدیم معنی قانون کار در ایران چیه؟؟؟؟خیلی مسخره و مزحکه به نظر من وقتی تمام بازیکنان و تیم های لیگ برتر از بیت المال مسلمین!!!؟؟؟؟ مصرف و حقوق های میلیاردی میگرن و بعد جالب میشه که بدونید که مثلن شرکت هایی مثل فولاهای کشور(مبارکه ،سپاهان،خوزستان)مس سرچشمه کرمان،المینویوم بندر عباس و.......که جز سخت صنایعه ای هستند که کار در اونها با عواقب و خطرات و بیماری های زیادی همراه هست به زور حقوق شون به یکی دومیلیون میرسه ولی بازیکنان فوتبالی که هیچ کاری برای این مملکت نمیکنن و هفته ای 200متر توی زمین راه میرن و سالی یک یا 2 میلیارد میگیرن،ازپول بیت المال مگه اقتصاد مملکت مقاومتی نیست؟؟؟پس چطوره که اینطوره؟؟؟

 

کارگر فولاد

این کارگر کار میکند و پول نمیگیرد

 

 

 

 

 

 

 

+نوشته شده در شنبه 30 شهريور 1392برچسب:حق و حقوق کارگران ایران قانون کار ایران,ساعت11:17توسط علی امیری | |


من هر روز صبح  خدایم را در آیینه میبینم

 

 


 

 

که موهایش را درست میکند و تند تند چاییش

 

 


 

 

را میخورد که از سرویس جا نماند

 


 

 و گنجشکی که  داشت جفت گیری میکرد  از خدایی خود بی خبر بود !!!!!!!!!!!

+نوشته شده در جمعه 17 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:18توسط علی امیری | |

www.cloob.com/profile/album/photoall/username/mei7/wrapper/true

برای دیدن عکس های شخصی من  و کلوب به ادرس بالا برید

+نوشته شده در یک شنبه 3 دی 1391برچسب:,ساعت18:59توسط علی امیری | |

سلام بر همه از اونجایی که میدونین من عاشق نوشتن هستم هرچند نویسنده نیستم و اینکه امروز دیگه کمتر کسی حوصله داره داستان بلند بخونه چند تا داستان کوتاه و حکایت براتون جمع اوری کردم که جالبه البته اینها رو همین جوری جمع کردم و سوق و جهت خاصی ندارن و داستانهای معمولی هستن امید وارم که خوشتون بیاد راستی؟؟؟؟(بیخیا ل توی یه پست دیگه در موردش حرف میزنیم )

 


پند اول
بوقلمونی ، گاوی بديد و بگفت : در آرزوی پروازم اما چگونه ، ندانم
گاو پاسخ داد : گر ز تپاله من خوری قدرت بر بالهايت فتد و پرواز كنی
بوقلمون خورد و بر شاخی نشست
تيراندازی ماهر ، بوقلمون بر درخت بديد
تيری بر آن نگون بخت بينداخت و هلاكش نمود.
نتيجه اخلاقی
با خوردن هر گندی شايد به بالا رسی ، ليك در بالا نمانی


پند دوم
.گنجشكی از سرمای بسيار قدرت پرواز از كف بداد و در برف افتاد
.
گاوی گذر همی كرد و تپاله بر وی انداخت
.
گنجشك ز گرمای تپاله جان بگرفت و به آواز مشغول شد
.
گربه ای آواز بشنيد ، جست و گنجشك بدندان بگرفت و بخورد
نتيجه اخلاقی هر كه گندی بر تو انداخت ، حتماً دشمن نباشد.
.
هر كه از گندی بدر آوردت ، حتماً دوست نباشد
.
گر خوشی ، دهان ببند و آواز بلند مخوان

پند سوم
خرگوش از كلاغی بر سر شاخه پرسيد
كه آيا من نيز ميتوانم چون تو نشسته ، كار نكنم؟
كلاغ پاسخ داد : چرا كه نه
خرگوش بنشست بی حركت
.
روباهی از ره رسيد و خرگوش بخورد
نتيجه اخلاقی
.
لازمه نشستن و كار نكردن بالا نشستن است

پند چهارم
برای تعيين رئيس ، اعضاء بدن گرد آمدند
مغز بگفت كه مراست اين مقام كه همه دستورات از من است
سلسله اعصاب شايستگی رياست ، از آن خود خواند
كه منم پيام رسان به شما ، كه بی من پيامی نيايد
ريه بانگ بر آورد
هوا ، كه رساند؟ .... من ، بی هوا دمی نمانيد ، پس رياست مراست
و هر عضوی به نحوی مدعی
تا به آخر كه سوراخ مقعد دعوی رياست كرد
اعضاء بنای خنده و تمسخر نهادند و مقعد برفت و شش روز بسته ماند
.
اختلال در كار اعضاء پديدار گشت
.
روز هفتم ، زين انسداد جان ها به لب رسيد و سوراخ مقعد با اتفاق آراء به رياست رسيد
نتيجه اخلاقی:چون لازمه رياست ، علم و تخصص نباشد ، هر سوراخ مقعدی رياست كند

+نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:داستان کوتاه و جالب ,ساعت14:18توسط علی امیری | |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد