Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


من اینجا خودمم

من اینجا خودمم

سلام بر همه ی دوستان عزیز و گلم تا چند هفته ی اینده یک تغییر و تحول اساسی توی وبلاگهام به وجود میارم امید وارم که خوشتون بیاد این تغییرات هم از نظر محتوایی و هم از نظر ظاهری خواهد بود اگر هر کدوم هر پیشنهادی داره بگه اگه ممکن باشه اعمال میکنم ممنون از همه تون 

بوس بوس

+نوشته شده در یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:,ساعت12:45توسط علی امیری | |

علی امیری و اختراع و ایده

 

 

 

مطمئناً تصویر ذهن شما را هم درگیر خود کرده است که این سطح مربوط به روی تراس است یا سطح زیرین تراس. هنر نقاش چنین خطای دیدی را به وجود آورده است

 

 

برای دیدن عکس در سایز واقعی به ادامه مطلب بروید و کلی تعجب کنید

 

 


ادامه مطلب...

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:خطای دید جالب مطالب خواندنی مهندس علی امیری ,ساعت17:33توسط علی امیری | |

توروخدا بازم بیا به من برگرد

این یک اعتراف نامه است اعترافی از طرف علی امیری و یک خاهش نامه یک تمنا یک استدعا یک در خواست عاجزانه یک تقاضای حقیر برای اینکه شاید تو منو ببخشی و منو عفو کنی منو ببخش ای عشق من ای همه کس ای باعث گریه های شبانه ی من بیا بازم بیاد و به من برگرد من چه بودم و چه شدم رو نگاه نکن فقط نگاه کن که الان کی ام یک ادم کوچک و منتظر،منتظر دستان پر مهر و پر از مجبت تو بیا ای عزیزدل من بیا ای تنها کسی که منو فهمید،بیا و ببخش بیا و منو عفو کن بیا و مثل یک عدد پشت این صفر وایسا که معنی پیدا کنم من اشتباه کردم صد بار دیگه هم میگم من اشتباه کردم داریم اینجا در حظور همه میگم در حظور کسانی که شاید دل خوشی از تو نداشته باشن در حظور تمام دوستان من و شاید دشمنان تو بیا نذار که اسمت رو توی وبلاگم بزرگ و با فونت 72 بزنم که همه بدونن که من کشته و مرده کی ام و چرا هنوزم یه لحظه  اروم و قرار ندارم آره عزیز من من برای تو میمیرم و زنده میشم،بیا و بازم با من باش چقدر از تو خاهش کنم چقدر بگم که اشتباه کردم چقدر بگم که جوونی کردم چقدر بگم که تو راست میگفتی چی بگم به خدا که در حظور همه حاضرم هر چی که تو بگی بگم ولی بازم مثل همیشه و با من باش ،با من باش اما نه نیمه ی من بیا خود من باش،بیا که میخام چنان در تو حل بشم که دیگه هیچ کس هیچ جای دنیا اثری از علی امیری نبینه و هر چیزی که میبینه فقط و فقط تو باشی،تو رو به خدا قسمت میدم به خدایی که خالق منه از تاریکی و خالق توئه از نور بیا ای باعث هر ترانه بیا ای کسی که من بدون تو کسی نیستم بیا که بازم من و تو ما باشیم بازم بزنم به دل دریا بریم تا اون ور شط بیا که میخام بپرم بغلت و یه دل سیر گریه کنم و بگم که این مدتی که دستم رنجیده بودی و نبودی چه به سرم اومد بیا که دوستت دارم به اندازه تمام دنیا و حتا بیشتر از دنیا بیا که من منتظرت میمونم و بیتو حتا نمیتونم یک قدم از قدم بردارم و نمیتونم تصور داشته باشم که بی تو دنیای من چطوری میشه حاضرم به تمام مقدسات دنیا قسم بخورم که این بار دیگه بهت وفا دار میمونم و به همون مقدسات که خودت هم میخای برگردی و لی نمیدونم چرا  منو وسط این جنگل رها کردی بازم میگم و صدر بار دیگه هم میگم که اشتباه از من بود من اشتباه کردم به قران قسم که من اشتباه کردم و به خدا قسم که کینه ای از هیچ کس به دل ندارم و اگر الان جان تماتم ادمها دستم بود نمیتونستم جان کسی روبگیرم و به خدا که همه رو دوس دارم حتا کسانی که منو دوس ندارن و یا اصلن نمیخان منو ببینن میدونی چیه اینم یه تجربه خالص بود که باید انجام میشد و من باید از ته دل درکش میکردم که کردم ممنونم از تمام کسانی که این تجربه رو به وجود اوردن ممنون و عمق جان و ته دل ارزوی خوشبختی و نیک روزی براشون میکنم چون هرچی باشه روزی بهترین بودن و اونها بودن که منو دچار یک تجربه ناب و عزیز کردن.

تو رو خدا راضی شو که بیایی و برگردی بیا و دوباره منو دوس داشته باش که من میخام همون علی سابق شم بیا از من نترس این بار قول شرف میدم که نرنجونمت،قسم میخورم که کاری نکنم که تو ناراحت بشی بیا و به من برگردکاری نکن که اخر نامه اسمت رو بارنگ قرمز بنویسم بیا به من برگرد

سادگی من!!!

+نوشته شده در یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:,ساعت17:46توسط علی امیری | |

سلام چند تا عکس از خودم هست میذارم به یاد اون روز ها منتظر باشید

+نوشته شده در چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:,ساعت18:14توسط علی امیری | |

 باورتون نمیشه به قدری شادم و خوشحالم که انگارپسرم به دنیا اومده!!!خیلی ازتون ممنونم و نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم .احساس میکنم نفسم باز شده به خدا که نفسم در نمیومد و داشتم خفه میشدم الان ولی حس میکنم میخام تا ته دنیا بدوم نمیدونی توی این مدت چی کشیدم هر چیزی بودم غیر از ادم  هر کسی غیر از خودم نمیدونم به چه زبانی ازتون تشکر کنم امید وارم بتونم براتون جبران کنم کاری که شما برای من کردید نه هیچ قرصی میکرد و نه هیچ مشاور و دکتری و نه هیچ کس دیگه ای انگار که کلیدی بود که قفلش دست شما بود و بس فقط.

خدا رو سپاس گذارم از این حادثه و از این اتفاق و تمام عواقبش رو متوجه بی احتیاطی و حماقم خودم میدونم.این اتفاق برام روشن کرد که ادما چقدر میتونن دروغگو و پست باشن،هر چند خیلی گران برام تمام شد ولی تجربه ش برام خیلی با ارزشه و از اون با ارزش تربه دست اوردن دوستانی مثل شما که بدون هیچ چشم داشتی و بدون اینکه حتا درمقابل من وظیفه ای داشته باشید از ته دل و عمق جانبه من کمک کردیدو تک تک حمایت هاتون مثل تیرکهایی بودن زیرخرابه های ذهن من و بدون شک این شما بودید که منو به دنیا برگردوندید .

ناراحتم و ناراحت از خودم که چقدر ساده و احمقانه از نشانه ها گذشتم و بدون توجه به نشانه هایی که خداوند به واسطه شما میخاست به من  نشان دهد راه خودم رو کور کورانه به بیراهه کشاندم و در نهایت هم به واسطه همین بی توجهی ها نزدیک بودم در چاه بیوفتم که خدا رو شکر،خدا بهم رهم کرد،باز هم ممنونم دست پر مهرتون رو صمیمانه میفشارم و گردپایتان را میبوسم و بر دیده منت میگذارم.به خاطر دنیای جدیدی که به من هدیه دادید ممنون.به امید روزی که جبران کنم.

+نوشته شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:,ساعت13:46توسط علی امیری | |

 باورتون نمیشه به قدری شادم و خوشحالم که انگارپسرم به دنیا اومده!!!خیلی ازتون ممنونم و نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم .احساس میکنم نفسم باز شده به خدا که نفسم در نمیومد و داشتم خفه میشدم الان ولی حس میکنم میخام تا ته دنیا بدوم نمیدونی توی این مدت چی کشیدم هر چیزی بودم غیر از ادم  هر کسی غیر از خودم نمیدونم به چه زبانی ازتون تشکر کنم امید وارم بتونم براتون جبران کنم کاری که شما برای من کردید نه هیچ قرصی میکرد و نه هیچ مشاور و دکتری و نه هیچ کس دیگه ای انگار که کلیدی بود که قفلش دست شما بود و بس فقط.

خدا رو سپاس گذارم از این حادثه و از این اتفاق و تمام عواقبش رو متوجه بی احتیاطی و حماقم خودم میدونم.این اتفاق برام روشن کرد که ادما چقدر میتونن دروغگو و پست باشن،هر چند خیلی گران برام تمام شد ولی تجربه ش برام خیلی با ارزشه و از اون با ارزش تربه دست اوردن دوستانی مثل شما که بدون هیچ چشم داشتی و بدون اینکه حتا درمقابل من وظیفه ای داشته باشید از ته دل و عمق جانبه من کمک کردیدو تک تک حمایت هاتون مثل تیرکهایی بودن زیرخرابه های ذهن من و بدون شک این شما بودید که منو به دنیا برگردوندید .

ناراحتم و ناراحت از خودم که چقدر ساده و احمقانه از نشانه ها گذشتم و بدون توجه به نشانه هایی که خداوند به واسطه شما میخاست به من  نشان دهد راه خودم رو کور کورانه به بیراهه کشاندم و در نهایت هم به واسطه همین بی توجهی ها نزدیک بودم در چاه بیوفتم که خدا رو شکر،خدا بهم رهم کرد،باز هم ممنونم دست پر مهرتون رو صمیمانه میفشارم و گردپایتان را میبوسم و بر دیده منت میگذارم.به خاطر دنیای جدیدی که به من هدیه دادید ممنون.به امید روزی که جبران کنم.

+نوشته شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:,ساعت13:44توسط علی امیری | |

 به قدری شادم و خوشحالم که انگارپسرم به دنیا اومده!!!خیلی ازتون ممنونم و نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم .احساس میکنم نفسم باز شده به خدا که نفسم در نمیومد و داشتم خفه میشدم الان ولی حس میکنم میخام تا ته دنیا بدوم نمیدونی توی این مدت چی کشیدم هر چیزی بودم غیر از ادم  هر کسی غیر از خودم نمیدونم به چه زبانی ازتون تشکر کنم امید وارم بتونم براتون جبران کنم کاری که شما برای من کردید نه هیچ قرصی میکرد و نه هیچ مشاور و دکتری و نه هیچ کس دیگه ای انگار که کلیدی بود که قفلش دست شما بود و بس فقط.

خدا رو سپاس گذارم از این حادثه و از این اتفاق و تمام عواقبش رو متوجه بی احتیاطی و حماقم خودم میدونم.این اتفاق برام روشن کرد که ادما چقدر میتونن دروغگو و پست باشن،هر چند خیلی گران برام تمام شد ولی تجربه ش برام خیلی با ارزشه و از اون با ارزش تربه دست اوردن دوستانی مثل شما که بدون هیچ چشم داشتی و بدون اینکه حتا درمقابل من وظیفه ای داشته باشید از ته دل و عمق جانبه من کمک کردیدو تک تک حمایت هاتون مثل تیرکهایی بودن زیرخرابه های ذهن من و بدون شک این شما بودید که منو به دنیا برگردوندید .

ناراحتم و ناراحت از خودم که چقدر ساده و احمقانه از نشانه ها گذشتم و بدون توجه به نشانه هایی که خداوند به واسطه شما میخاست به من  نشان دهد راه خودم رو کور کورانه به بیراهه کشاندم و در نهایت هم به واسطه همین بی توجهی ها نزدیک بودم در چاه بیوفتم که خدا رو شکر،خدا بهم رهم کرد،باز هم ممنونم دست پر مهرتون رو صمیمانه میفشارم و گردپایتان را میبوسم و بر دیده منت میگذارم.به خاطر دنیای جدیدی که به من هدیه دادید ممنون.به امید روزی که جبران کنم.

+نوشته شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:,ساعت13:42توسط علی امیری | |

سلام مجدد خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها میتونم بازم تند تند بهتون سر بزنم،چه خوبه که


وقتی ادم کاری رو انجام میده جرات روبه رویی با عواقبش رو هم داشته باشه و یا حتا حاضر


باشه که در موردش حرف بزنه،فرار کردن از واقعیت واقعیت کم رنگ نمیکنه فقط تنها کاری


که انجام میده اینه که ادم بیشتر در وادی وهم و دروغ فرو بره،بیایم و با واقعیات زندگیمون


روبه رو بشیم و کمی هم برای هم دیگه احترام قائل بشیم،میدونید نکته جالب کجاست؟؟؟جایی


که ادما از عقل گرایی ومنطق صحبت میکنند اما تنها چیزی که ندارند یا نمیخاهند داشته باشند


همین منطق است.فرار نکن بیا روبه رو شو ،من همیشه سعی کردم ببخشم تا بخشیده بشم


میبخشم با تمام ظلم و ستمی که در حقم شد و و بدون اینکه متوجه بشم بازیچه قرار گرفتم


وخیلی چیزهامو توی این راه از دست دادم میبخشم و با افتخار میگم که میبخشم،شاید خیلیها


این حرف منو دیونه گی بدونن یا هر چیز دیگه ای ولی من میبخشم و از این بخشش امید وارم


که پشیمون نشم،من حرفی که زدم تا اخرش بودم ولی اونها هستند که حتا ساده ترین اصول


منطق رو هم زیر پا میگذارن


نیک باشبد و پایدار

+نوشته شده در دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:,ساعت17:51توسط علی امیری | |

سلام بر همه ی دوستان عزیز این منم علی امیری و خدا رو شکر حالم

خوبیه.مننونم از همه تون از همه از توموم کسانی که به یاد بودنو زنگ زدن و

سر زدن و پیام دادن ممنونم از بچه های با مرامی که منو مورد لطف خودشون

قرار دادن دوستان خیلی خوبید و خیلی مهربون تا حالا دقیقن نمیدونم چند تا پیام

و تماس داشتم و یه چیزی حدود 2000تا شده احتمالن و خیلی دلگرمم بخاطر

این لطفی که به من کردید دست تک تکتون رو میبوسم و روی تک تکتون رو

هم باعث افتخار منه که دوستانی مثل شما دارم هر طور که بخام تشکر کنم بازم

نمیتونم جبران کنم فقط میتونم بگم حسابی منو شرمنده ی خودتون کردیدامید وارم

در شادی هاتون بتونم جبران کنم.ازتون عذر میخام اگه بخاطر من دچار

استرس شدید یا نا راحتتون کردم ،شرمنده ی اشکهای واقعی و بدون تظاهرتون

شدم شرمنده ی ناراحتیو غم واقعیتون شدم اینجا اسم همه رو نمیتونم بیارم چون

راستش همه رو حتا نمیشناسم یعنی راستش خیلی از این اسمها رو به زور به

خاطر میارم ولی بازم مخلص اونا هم هستم که دلشون واقعن به یاد من بوده

خیلی دوستون دارم خیلی،یکی از دوستان میگفت گوشی تو از برنامه 90

هم پیام بیشتری براش میاد!!!این نشان دهنده اینه که هنوز هم میشه به امید

دوستان زنده بود میخاستم شماره رو از بلاگم بردارم که بازم اینجوری مورد

سوء استفاده قرار نگیرهن حتا یه مدت میخاستم کهخ وبلاگ رو کلن تعطیل کنم

اما وقتی که دیدم که شما اینقدر به من لطف دارید از حرف خودم برگشتم و گفتم

حالااین همه دوست بذار یکدسته هم دشمن داشته باشم مگه چی میشه عظمت

دوستان در مقابل حقارت دشمنان کاملن پیداست ومن هستم چون شما هستید و

ازمن حمایت میکنید راستش رو بخاید من حتا فکر نمیکردم که یک صدم این

تعداد پیام و تماس رو داشته باشم ووقتی که با این سیل مواجه شدم شکه شدم و

داشتم به معنای واقعی شاخ در میاوردم ،خب این مجموعه اتفاقات هر چی که

بود گذشت مثل برف زمستون و حالا فقط قطعات حقیر ذغال هستند که با روی

سیاه و مفلوک روی این زمین بهاری به جا موندن خیلی دوس داشتم همه با هم

روی این زمین سر سبز به پای کوبی و نشاط مشغول باشیم اما خدا شاهده که

چه اتفاقی افتاد هر چه که بود خدا روشاکرم وروزی ۱۰۰هزار بار شکر میکنم

که این اتفاق افتاد چون دید من رو به یک دنیای جدیدی باز کرد و با انسانهایی

اشنا شدم با من فقط "روو"بازی کردن و تمام حرفهایی که میزدن واقعی بودن و

تمام اشک هایی که میریختن بلور های الماس بود نه اشک تمصاح و تمام غم ها

و شادی ها شون هم مثل اشکها شون واقعی بود.

من دوستی واقعی رو درون محبتهای شما پیدا کردم و فهمیدم که دوست کیه و

دشمن کیه و از این بابت ممنونم ازتون هرچند گاهی خنوز هم قلبم منو یاری

نمیکنه و برای لحظه ای زمان و مکان رو از دست میدم و گم میکنم ولی اینو

بدونید که هر بار اینجوری میشم به امید دیدن شما و دوستی با شما بر میگردم

،خیلی چیزها رو از دست دادم ولی چیزای بیشتری به دست اوردم ،شما رو که

الان داشتم فکر میکردم اسها تون رو به عنوان یک پست بنویسم نمیدونم شاید هم

این کارو کردم به هر حال بازم ممنونم از لطف بی نهایتتون،فهمیدم که توی این

دنیا چند تا دوست دارم و اونا چقدر منو دوست دارن خیلی خوبین خیلی فکر

نکنم حتا یک بازیگر سینما هم اینقدر پیام پیام داشته باشه خوشحالم که زحمت

سالهای سال بودن در این فضا و خستگی این مدت با این پیام های محبت امیز

در رفت به قول فرهاد:با اینا زمستونو سر میکنم ،با اینا خستگی مو در میکنم.

 

علی امیری تنها نیست چون شما رو داره

تا قبل از این یک هیچ بزرگ بودم یک صفر مطلق اما هر کدوم از شما اومدید

و منو به سمت محور +)مثبت ها حول دادید و الان احساس میکنم که یک عدد

خیلی بزرگم خیلی بزرگ مثل بینهایت و شاید بیشتر از بینهایت مثبت الان که

دارم این تکس رو مینوسم بعد از مدت ها میتونم نفسم رو تا آخر بدم توی سینه

ام و یک نفس راحت بکشم،از خدا ممنونم که دوستان واقعی مثل شما بهم داد و

از شما ممنونم که دوستی در حق من تمام کردید

من دیگه هستم و اگه خدا بخاد خیلی هم با انرژی و خوب هستم

خیلی دوستون دارم

 

مخلص شما :علی امیری

+نوشته شده در یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:,ساعت20:11توسط علی امیری | |

 

 

 

سلام.

 

 

چند وقتیه که نیستیم اومدیم دیدیم چخبره 116/046تا نظر هست که باید ج بدم عارضم که 3 ساعتیه دارم ج میدم الان تموم شد مرسی از همه تون (نمیدونم شاید همتون (نه این که حتمن غلطه)خلاصه منظورم همه تونه چه جوری مینویسنش مهم نیس)الان صدای جعفر در میاد زنگ میزنه فحش میده که اقا جون تو 11 ساله داری مینویسی دست از سر این پرانتزها برنداشتی اقا جعفر از اونجا که تو رو خیلی دوس دارم و شما تنها کسی هستی که از زیر زمین با من اومدی روی زمین و در این 11 سال عمر گرانبهایی که در حال نت نگاری ام شما مثل جد گرامیتان ناظر بر اعمال شنیع بنده بودیید باید بگم که میدونی که قلمم رو اینقدر عوض کردم که تو هم نشناختی و منو از روی همین (((())))ها پیدا کردی پس بد نیستن و میدونی که همه چی رو ترک کردم اگه اینم بذار کنا میشه بیماری و یه هم دیدی افتادم مردم پس به قول خودت ....................

 

 

اقا جعفر این پست اولین پستیه که به اسم یک نفر میذارم کم میای و دیر میای و بالاخره میای یه چیزی روی زمین خوبه یا زیر زمین ؟؟؟؟؟خیلی فرق داره ولی حداقل کاری که میکنی همه میشناسنت

 

 

 

جعفر جون کافی نتیه روی سرمه داره چراغا رو خاموش میکنه و دارم با نو صفحه مینویسم تا مجبور نشدم شب اینجا بمونم  :دوست دارم

 

نیک باشی و پایدار

+نوشته شده در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,ساعت20:47توسط علی امیری | |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد