ران های تو دستان شکار چی






















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


من اینجا خودمم

من اینجا خودمم

دستان شکارچی و رانهای تو

 

 

 

حماقت عجیبی که در چشم های تو میبینم حتا در چشم های از حدقه درامده کبک سر به زیر برف کرده ای که اکنون روی شومینه مرد شکارچی هم جنس باز همسایه دارد میپزد و مرد دارد دستان حوس ناکش را روی دسته چرم مبل کنا شومینه میکشد و کبک با گردن کج شده اش مقلوب تمام حوس مرد است و مرد دارد در ذهن خود ران های کبک را میخورد و کبک با چشمانی (که گفتم از حدقه درامده)دارد میبیند و بی هیچ لذتی از این امیخته گی دارد میرود تا به لعنتی ترین جای جان که میعاد گاه برخی عاشقان چون من و ...هم بود برود .هم نیست.
  و سیگار که دارد مرا چون اساطیری ترین سبز جهان با خود میبرد و رانهای تو که مهمان دستان شکارچی اند

 

نوشته علی امیری



نظرات شما عزیزان:

baharak
ساعت21:06---20 بهمن 1390
پ نه پ بابام زده
اره بعله شما که همیشه جاودانی


baharak
ساعت18:34---19 بهمن 1390
آخ آخ اين متن رو خوندم يه لحظه خجالت كشيدم از اين كبكي كه جمعه زده بودمش

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت16:7توسط علی امیری | |